“ایمان” به روزنامه نگاری عاشقانه
روزنامه نگاری، پیش و بیش از آنکه شُغل باشد؛ عشق و علاقه است.تاریخ روزنامه نگاری در ایران را نیز که بنگریم، این موضوع به چشم می خورد.در متون آکادمیک روزنامه نگاری، از روزنامه ی میرزا صالح، مشهور به کاغذ اخبار که از سال۱۲۵۳تا۱۲۵۶قمری برابر با ۱۲۱۶تا۱۲۱۸خورشیدی و در دوران حکمرانی محمد شاه قاجار انتشار یافت، بعنوان نخستین روزنامه ایرانی یاد می شود.روزنامه ای که با ذوق صاحبش تهیه و منتشر می شد.میرزا صالح نیز بیش از آنکه عالِم کار خود باشد، عاشق کار خود بود.
پس از آن، تا آغاز دوره ناصری نشریه ای در ایران منتشر نشد، تا اینکه به اهتمام میرزا تقی خان امیرکبیر، روزنامه نگاری ایرانی پا گرفت و به دنبال وی نیز دیگرانی این راه را ادامه دادند.به شکلی که در طول قریب به پنجاه سال روزنامه نگاری در دوره ناصری، چندین روزنامه نگار در داخل و خارج از کشور به فعالیت های مطبوعاتی اشتغال داشتند.روزنامه نگارانی که بیش از اینکه به این عرصه بعنوان شغل بنگرند، نگاهی همدلانه و از روی عشق بدان داشتند.
مطبوعات داخلی در عهد ناصری دولتی بودند، تا دوره مظفری که گشایشی در فضای مطبوعاتی بوجود آمد و برای نخستین بار به بخش خصوصی مجوز انتشار نشریه ادواری داده شد.به مرور و پس از این ایام است که شاهد شکل گیری مطبوعات با عناوین مختلف در روزگار منتهی به صدور فرمان مشروطیت هستیم.سال هایی که در جایی دیگر از ایران نیز اتفاق بزرگی در حال شکل گرفتن بود و با اکتشاف نفت در میدان نفتون در سرزمین قشلاقی بختیاری ها در نزدیکی شوشتر، شرکت-شهر نفتی مسجد سلیمان شکل گرفت و از میان جلوه های مختلف مدرنیزاسیون نفتی، یکی هم نسخه های روزنامه تایمز لندن بود که در بین کارکنان انگلیسی کمپانی نفت دست به دست می شد.
به مرور بولتن نویسی نیز در مسجد سلیمان آغاز گردید و بولتن دو صفحه ای با عنوان و لوگوی “اخبار هفته مسجدسلیمان” به فارسی و انگلیسی را باید یکی از نخستین نمونه های روزنامه نگاری مدرن در ایران نفتی شده دانست.
مردم مسجد سلیمان در کنار آشنایی با مظاهر صنعتی، کارخانه ها و تاسیسات نفتی، بیمارستان و باشگاه و سینما و زمین های ورزشی، با کتاب و روزنامه نیز مانوس شدند و بدین ترتیب بود که در شهر اولین های نفتی، نخستین روزنامه ها و هفته نامه ها و گاه نامه های البته عمدتا نفتی نیز شکل گرفت و گسترش یافت و به مرور بولتن ها و خبرنامه های اداره فرهنگ یا همان آموزش و پرورش کنونی نیز بدان ها افزوده شد.
دوست عزیز من؛ ایمان سعیدی، روزنامه نگار باسابقه و سخت کوش خوزستانی که هم اکنون چندین روزنامه و پایگاه خبری الکترونیک را مدیریت و راهبری می کند، در چنین شهر و با چنین ویژگی هایی رشد و نمود کرده و در شرایطی تهیه و انتشار و ارائه پانصدمین شماره از روزنامه همصدا را با همکارانش در تاریخ مطبوعات ایران ثبت می کنند که بیش از پانصد عنوان روزنامه و نشریه دیده و خوانده، بیش از پانصد سرمقاله نوشته و بیش از پانصد روزنامه نگار شاخص استانی و ملی را می شناسد و با ایشان ارتباط دارد.
ایمان، با روزنامه بزرگ شده و افتخار آشنایی من با او نیز مربوط به سال ها پیش و دوران نوجوانی او و جوانی خودم در زادگاه عزیزمان مسجد سلیمان است.بقول دوست مشترک مان، بهمن راکی، ایمان؛ نوجوان خودساخته ای بود که در قبال خانواده و خواهران و برادرانش متعهد بود و در شرایطی که نوجوانان دیگر همشهری کارهای دیگری می کردند، او خبر می خواند و خبر می نوشت و با قطع کاغذ و بوی جوهر بزرگ می شد.سال های خوبی که بزرگ ترهای مان؛ بهروز صالحی و حبیب بهرامی و برادران قنواتی و عزیزان دیگر در مرکز استان و همچنین در مسجد سلیمان و به تدریج ویژه نامه های خوزستان عزیزمان را با لوگوی روزنامه های رسمی کشور در می آوردند و دوران ذوق ما از دیدن مطالب مان به روزگار دانش آموزی و دانشجویی بود و روزی که “ایمان” با اعتماد بنفس روبروی نماینده(فقید)ایذه و صاحب امتیاز هفته نامه “ندای جنوب” نشست و نمایندگی هفته نامه در مسجد سلیمان را مطالبه کرد و موفق به اخذ آن شد، همه ما به او بالیدیم و به همتش آفرین گفتیم.
حالا دیگر مطالب و نوشته ها و اشعار و یادداشت های بچه های مسجد سلیمان که تشنه گفتن و نوشتن بودند به همت ایمان سعیدی و در کنار دوستان دیگرمان؛ سعید و فرید مرادی و سعید کیوانی و بهروز صالحی و عزیزان دیگر، جایی برای نوشتن داشتند و بعدازظهر هر روزی که قرار بود ماشین پست ویژه نامه ندای جنوب و ویژه نامه های دیگر برای مسجد سلیمان را بیاورد، چشمان منتظر زیادی به پیج جاده دوخته شده بود، با دلهره اینکه؛ نکند ویژه نامه چاپ نشده باشد!
Aghai:
در تمامی آن سال ها، ایمان سعیدی در روزگار جوانی، پختگی خاص خود را داشت و هربار که ویژه نامه ای با سردبیری او منتشر می شد، تجربه ای به تجربه هایش در عرصه روزنامه نگاری اضافه می شد.ایمان، روزنامه نگاری را با عشق آغاز کرد و ادامه داد و به مرور تجربه های زیسته او در مسجدسلیمان و خود آموخته هایش در روزنامه نگاری او را به روزنامه نگاری مجرب و متعهد به رسالت قلم تبدیل می کرد.
او از معدود افراد عاشق روزنامه نگاری بود که برای کسب علم روزنامه نگاری بصورت آکادمیک نیز اقدام کرد و در کنار عشق و تجربه های شخصی، اصول علمی و تکنیک های آکادمیک روزنامه نگاری نوین را نیز به دانسته های قبلی خود افزود و امروز چندین رسانه و نشریه را مدیریت و راهبری می کند.
در روزگار مرگ “خبر” و پیشی گرفتن سرعت انتقال اخبار در شبکه های اجتماعی نسبت به فرایند انتشار چاپی اخبار و رویدادها، روزنامه نگاری نیز دچار تحول شده است و حالا دیگر آنچه از “خبر” مهم تر است، “تحلیل”خبر است!
در چنین زمینه و زمانه ای؛ روزنامه نگاری تحلیلی اهمیت بیشتری یافته است و امیدوارم روزنامه همصدا نیز بالندگی و بلوغ خود پس از پانصد شماره انتشار را با همت ایمان و همکارانش در توجه بیشتر به تحلیل و تفسیر اخبار و رویدادها معطوف نماید.
برای دوست عزیز و رفیق شفیقم؛ ایمان سعیدی، که برای من مصداق ایمان به روزنامه نگاری عاشقانه بجای شاغل در حرفه روزنامه نگاری است و همکاران محترمش در مجموعه رسانه هایی که بصورت یک هلدینگ خبری تحلیلی فعالیت می کنند، آرزوی توفیق روزافزون و ایامی بهتر از این ایام را دارم.
قلمتان پُر دوات و دست و بازویتان پُرتوان و اندیشه تان تحلیلگر و همچنان پرسشگر و نقاد باد.
با بهترین آرزوها برای همصدا و همصدایی ها
فرشید خدادادیان
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید